جدول جو
جدول جو

معنی علی ادریسی - جستجوی لغت در جدول جو

علی ادریسی
(عَ یِاِ)
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصرلدین الله. نخستین تن از ملوک حمودیه در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل ادریسی
تصویر گل ادریسی
گل تزیینی به شکل خوشه، سرخ کم رنگ، بنفش و سفید با برگ های بیضی درشت که بوتۀ آن همیشه سبز است
فرهنگ فارسی عمید
(عُ مَ رِ اِ)
ابن ادریس بن ادریس. وی امیر و از ادارسۀ مغرب اقصی بود. در آغاز بسال 213 ه. ق. والی تکیباس و ترغه، از قبایل صنهاجه گشت، سپس به امر برادر خود محمد سرزمین هایی را که در تصرف دو برادر دیگرشان عیسی بن ادریس و قاسم بن ادریس بود، تصرف کرد و بدینسان سرزمین وسیعی را در تصرف خویش داشت و سرانجام بسال 220 ه. ق. در ’فج الفرس’ از بلاد صنهاجه درگذشت و جسد او به فارس حمل گردید. وی جد اشراف حمودی است که پس از بنی امیه بر اندلس حکومت کردند. (از الاعلام زرکلی از الاستقصاء و تاریخ ابن خلدون)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بِ)
ابن عبدالله بدلیسی حنفی، ملقّب به حسام الدین. نام او را علی بن حسین نیز ذکر کرده اند. وی مفسر و صوفی بود و در سال 900 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- جامع التنزیل و التأویل فی تفسیرالقرآن، در پنج جلد بزرگ. 2- شرح اصطلاحات الصوفیۀ قاشانی. 3- الکنزالخفی فی بیان مقامات الصوفی. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1514. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 738)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن یحیی درینی انباری، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به ثقه الدوله. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دُ رَ)
ابن احمد دریدی، مکنّی به ابوالحسن. زبیدی نام او را نقل کرده و اصل او را از فارس دانسته است که در آن هنگام وراق بن درید والی آنجا بود. رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81 شود
لغت نامه دهخدا